English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5799 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
fries U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
frying U گوشت سرخ کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
carbonado U قطعه گوشت کباب کرده
hamburgers U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburger U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburg U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
scrapple U خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
biltong U گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
unconsciously U غش کرده
souffle U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
souffles U پف کرده
infusions U دم کرده
infusion U دم کرده
soufflTs U پف کرده
gelid U یخ کرده
bloat U پف کرده
beastby U کرده
bouffant U پف کرده
unconscious U غش کرده
puffy <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
puff pastry U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
airless U گرفته یا دم کرده
began U شروع کرده
bunged up U باد کرده
puffy <adj.> U باد کرده
restrained U لگام کرده
billowy U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
decorated U زینت کرده
indrawn U جذب کرده
fried U سرخ کرده
warm infusion U چیز دم کرده
nodular U ورم کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
distent U ورم کرده
wedded U ازدواج کرده
deep rooted U ریشه کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
inveterate U ریشه کرده
blown U ورم کرده
carpeted U فرش کرده
overage U کم رشد کرده
full-grown U رشدکامل کرده
full grown U رشدکامل کرده
bendon U نیت کرده
tumescent U ورم کرده
blubbery U ورم کرده
tinned U قوطی کرده
baggily U بطورباد کرده
deep-rooted U ریشه کرده
tumid U اماس کرده
refined U تمیز کرده
educated U تحصیل کرده
risen U طلوع کرده
iced U خنک کرده
purified U پاک کرده
fled U فرار کرده
swollen U اماس کرده
swollen U ورم کرده
begotten U تولید کرده
protuberant U باد کرده
whey U شیرچرخ کرده
chose U انتخاب کرده
ventricular U باد کرده
testate U وصیت کرده
rooted U ریشه کرده
painted U رنگ کرده
they have done their work U را کرده اند
self taught U تحصیل کرده
strained U صاف کرده
smoothfaced U صاف کرده
pulled U خشک کرده
beheld U مشاهده کرده
clarified U صاف کرده
grown U رشد کرده
sawn U اره کرده
mistaken U اشتباه کرده
sweated U عرق کرده
picked U پاک کرده
grown-ups U رشد کرده
intumescent U اماس کرده
fretty U اماس کرده
farci U دلمه کرده
enrooted U ریشه کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
fubsy U قوز کرده
get U کسب کرده
fucate U رنگ کرده
intumescent U باد کرده
shot U اصابت کرده
fecit U درست کرده
hidden U پنهان کرده
getting U کسب کرده
gets U کسب کرده
inwrought U از تو کار کرده
farthingale U دامن پف کرده
farcie U دلمه کرده
shots U اصابت کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
ghee U کره اب کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U باد کرده
it is very easily done U کرده میشود
unruffled U ارام کرده
ghi U کره اب کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
grown-up U رشد کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
let it be done U کرده شود
puffed out <adj.> U آماس کرده
salis bury steak U خوراک گوشت گاو مخلوط باتخم مرغ وشیر
forgotten U فراموش کرده یا شده
borne U تحمل کرده یاشده
married U عروسی کرده متاهل
foreseen U پیش بینی کرده
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
you are mistaken U اشتباه کرده اید
de- U کرده را خنثی کردن
tumescent U اماس کرده اماسیده
angry U ورم کرده دژم
angriest U ورم کرده دژم
angrier U ورم کرده دژم
turgescent U باد کرده پرطمطراق
tumid U ورم کرده متورم
trigmous U سه بار عروسی کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
stum U اب انگورتازه درخم کرده
the tribes are all up U طغیان کرده اند
they are on strike U اعتصاب کرده اند
made-up U مصنوعی بزک کرده
made up U مصنوعی بزک کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
ingrained U دیرینه ریشه کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
begun U شروع کرده یا شده
dried fruit U میوه خشک کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
grenadine U مرغ دلمه کرده
saute U در روغن سرخ کرده
clerisy U طبقه تحصیل کرده
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
cecils U قیمه سرخ کرده
cultured U مهذب تحصیل کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
ranker U افسر سربازی کرده
self educated U پیش خودتحصیل کرده
neutralized U بیطرف کرده شده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I'm sick of it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
potted U کوزه کرده ذدزفرف ریخته
I'm tired of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
chip U سیب زمینی سرخ کرده
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
I'm fed up with it. <idiom> U ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
he was inured to drudgery U بجان کنی خو کرده بود
eared U خوشه کرده سنبله دار
chips U سیب زمینی سرخ کرده
He has relapsed into his old ways. U فیلش یاد هندوستان کرده
Have you had a blowle movement today ? U شکمتان امروز کار کرده ؟
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
dressed up to the nines U هفت قلم ارایش کرده
It is preying on my mind. U خیالم را ناراحت کرده است
no pay nowork U پول ندهندکار هم کرده نمیشود
Recent search history Forum search
2New Format
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1What's on your mind
1cartridge
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
1several states in united stats limit "end of pipe "discharges into natural water bodies to 500 mg/L of total dissolved solids
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1معنی کلمه procom
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com